قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

تکیه گاه

بسم الله 

گاهی تمام تکیه گاه های محکمت در دنیا  از بین می رود 

و تو حس می کنی روی یک فضای سیال در حال قدم گذاشتنی 

و هیچ صدایی نیست که دلت را خوش کند 

و دلگرم شوی که هنوز هم امید هست... 

گاهی دیدن عشق حتی دلت را خوش می کند 

 به همان اندازه ه می تواند دیدن نامهربانی اذیتت کند 

 

چه خوب است که شما هستید! 

چه خوب است که می توان به شما تکیه کرد! 

می توان شما را صدا زد... 

می توان دلخوش بود که تکیه گاهی هست... 

 

هرچند که روی زمین ...دیگر هیچ تکیه گاهی غیر از شما نیست! 

چقدر خوب است که می توان برای محبت شما گریه کرد... 

چقدر خوب است که می توان زیر همان آسمانی نفس کشید که شما هم زیر آنید!  

بی خیال تمام سختی ها... 

تمام گیج زدنها.... 

چقدر من امروز خوبم! 

 

************************ 

*: فکر کنم امروز اینقدر خوبم آیین نامه رو بی غلط بدم 

*:زمین تهی است ز رندان همین تویی تنها 

که عاشقانه ترین ترانه را دوباره بخوانی 

بخوان به نام گل سرخ  

و عاشقانه بخوان....

بسم الله 

حرفی نماند عزیز!  

عزیز نا یافتنی! 

خطهای روی ورق....دل خوشکنکی برای نبودن  تو نیست... 

آرام بخشی نیست... 

راه سخت است  

و طولانی... 

با قاعده کلمات از تو نوشتن دشوار است 

تو را باید با زبان عشق...با قواعد محبت نوشت 

 

حرفی نماند عزیز... 

حرفی در مصاف تو نیست 

کاش می شد  

همه کاغذ ها  

قلم ها را دور ریخت 

و نظر کردن یاد گرفت 

نه فکر کردن... 

********************************* 

*: دلم عجیب تنگ شده... 

*: خلسه نامردانه و تنگ و خلاء بدیه ها!  

*:عاشقی به وقت کتیبه ها رو خوندم. یه جورایی تکراری بود. مثل کارای خود سید مهدی.ولی خب...بدک نبود.وسطای کوری بودم اما الان مجبورم آیین نامه بخونم. در امتداد شهر رو هم دیدم.از این فیلم پر محتوا نتیجه گرفتیم که گلزار بسیار بچه احساساتی و گل و ماه و مامانی است و تازه کلی هم مودب می باشد. رضا رشید پور انسان بسیار بی شعور و نفهم و ... و... است و بر عکس فرزاد حسنی که خیلی گل است و پلیس ایران خیلی مهربان است و همیشه حواسش جمع است و شبا که ما می خوابیم آقاهاشون(توجه فقط آقاهاشون)بیدارن و... گرچه 2500 تو من میشه یه دلار ناقابل، ولی خداییش حیف شد. می تونستم باهاش 2 تا اسنیکرز بخورم  

*:من و بارون بابک جهانبخش...قشنگگگگگگگگگه!

*: نرگول راننده می شود

بن بست2

بسم الله 

از سال 85 شروع کرده بودم. خیلیم دوسش داشتم. یه جورایی خیلی عاشقانه. یه بغض لعنتی گلومو گرفت وقتی دیدم بستنش...من با این وبلاگ بزرگ شده بودم...وعاشق آرشیوش بودم. شایدم به خاطر همین هیچ وقت خجالت نمی کشیدم ازش. چون می فهمیدم چقدر بزرگ شدم. بزرگ شدن خیلی خوبه.اما امروز فیلترش کردن...وبلاگ قشنگمو که اینهمه براش زحمت کشیده بودم...شایدم یه جورایی همیشگی ترین دوستم بود...و معدن دلتنگی هام...هروقت به آرشیو کنارش نگاه می کردم کلی خوشحال می شدم...نامردی بود فیلتر کردنش...نخوندنش و فیلتر کردنش...می تونستم تمام حرفامو پاک کنم. اگر انصافی در کار بود طرف می فهمید وبلاگ کوچولوی من که معدن دلتنگی های یه دختر از 12 سالگیش تا الان بوده و تازه از خیلی از حرفاشم پشیمونه و اونا رو فقط و فقط گذاشته که یادش باشه چقدر اشتباه  کرده و چقدر گناه داشته  تا مغرور نشه، از وبلاگایی نیس که یه روزه تاسیس میشن تا همه چیز رو به سخره بگیرن و بعدم فیلتر شدن براشون مسئله ای نباشه...  

و من دارم له می شم زیر بار این...که خیلی وقته گریبان همه رو گرفته.....که نمی فهمن دارن چی کار میکنن. وبلاگ من مهم نبود اما ضرر هایی که این ندونستن یه سری از آدما به مردم می زنه...می ترسم غیر قابل جبران باشه...میترسم دیر شه .  

آقاهه ای که فکر کردی تکلیفت اینه که قاصدک بی خبر منو فیلتر کنی...کاش یکم...فقط یکم یکم ...فقط یه کم یه کم...

خدایا...هممون رو هد ایت کن.... 

کمکمون کن درست باشیم...درست فکر کنیم...واجعلنا من حزبهم و اجعلنا من الشهدا و الصالحین.... 

صبح خواهد شد 

و به این خاک غریب آسمان هجرت خواهد کرد... 

*:کسی می آید...از جنس نور که نوید آرامش و عقل است...و من مطمئن آن روز همه می فهمیم و دیگر اشتباه نمی کنیم...  

*:گاهی هم اینجور اتفاق ها خوب است! ربای زندگی دوباره...شروع دوباره...کاش همیشه جای و راهی و زمانی برای برگشتن بود...ربی ارحمنا و تب علینا...  

*:حَلِیماً إِذَا جُهِلَ عَلَیهِ اگر درباره او به نادانی رفتار شود حلیم و بردبار است صَبُوراً عَلَى مَنْ أَسَاءَ إِلَیهِ برکسی که به او بدی کرده است شکیبا است   

*:سنگر نرگول خالی نمی مونه...بر می گردم!