قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

دنیای کوچک من

بسم الله 

هرکسی دنیای خودش را دارد. با تمام دغدغه هایش. وگاهی دنیای تمام آدمها برای یک نفر تنگ میشود. 

و حالا بیگانه شده ام با دنیایی که یک عمر برای خودم ساختم...و سختی های زیادی را تحمل کردم برای ساختن این جزیره ی کوچک میان اینهمه سیل و طوفان... 

اما وقتی همین جزیره برایم تنگ میشود...دوست دارم در خودم رفتن را...خودم را یاد خودم آوردن را...خودی که خیلی وقت است فراموشش کرده ام.. غریبه شده ام در وطن خودم...و این برزخ...برزخ آزار دهنده ایست... 

دوست دارم عادت نوشتن را...به بن بست رسیدن را... 

به بن بست رسیدن را... 

به بن بست رسیدن را...