قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

تو خود حجاب خودی حافظ ...

بسم الله

انجمن اسلامی آزادی خواه دانشکده ما ، تنها نهاد دموکراتیک دانشکده بود . سالی که من عضو شورای مرکزی بودم ، با تمام حواشی ای که داشت ؛ اما تقریبا فعالترین انجمن اسلامی در سطح دانشگاه از نظر فرهنگی بود . با تمام کم لطفی شورای مرکزی انجمن کل و داستانهای شخصی که اصولا برنامه های واحد من قربانی اش بود ! اما ، یادم هست که برای شورای بعد از ما ، انقدر خواهان ورود به شورای مرکزی بود که سر وارد شدن کدام لیست ، اتفاقات خاصی افتاد که برای همه جالب بود ! اتفاقی که دقیقا عکسش دارد برای انتخابات بعدی شکل می گیرد .

اما قاعدتا هیچ کدام اینها هیچ اهمیتی ندارد ! چیزی که اهمیت دارد این است که وقتی رکود فعل باشد ، رخوت و به جای فعالیت سازنده ، حرف و حرف و حرف باشد ، آدمها هیچ وقت دوست ندارند که به حیطه راس تصمیم گیری ها وارد شوند . و وقتی بر عکس این اتفاق باشد ، همه برای رسیدن به راس ، احساس تکلیف می کنند ! 

حکایت ، حکایت مینیاتوری  انتخابات های ریاست جمهوری ماست ... به همین سادگی !