قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

دوست باید داشت

بسم الله

امشب ما سه نفر تنهاییم . نفیسه دارد صفحه بندی میکند . من مقاله ام را تمام میکنم و فاطمه خیلی دور تر از ما به صدای ساحل گوش میکند و کتاب میخواند . هر سه سر خوشیم . فاطمه از تنهایی مسافرت کردنش . من از پایان دادن اولین کاری که بر دوشم است و نفیسه از خوشی های ریز ریز.  هر سه داریم سارا نائنینی جدید گوش می دهیم . حالا هر سه تایمان تنهاییم . تنها اما شاد . همین امشب سر خوش . 

چشمانم را می بندم . کاش باران بیاید . کاش باران بیاید . کاش باران بیاید ...