بسم الله
هر روز اگر میشد اینجوری پاشد ایده آل ترین زندگی دو عالم را داشتم . شب از فرط خستگی بخوابم و صبح ؛ این کبوترها بیدارم کنند. بعد هم اولین چیزی که می بینم از این درختهای تابستانی اینجا باشد . با شکوفه های کاغذی نارنجی .
اول سفر ، در هم پیچیده بود . برای من که عادت به سفر با چمدان ندارم هرگونه سوتی دادن چیز طیبعی ای است ! اما بهرحال چیزی که مهم است این است که خواهد گذشت . مثل باقی چیزها !
هند زیباست . مثل تمام زیبایی های شرقی دیگر . و زیبایی مردمانش جزیی از این زیباییست .
و البته مثل همیشه ، ایرانیانی که برای پیدا کردن زندگی ای بهتر تمام جهان را زیر و رو می کنند ! :)
بسم الله
نفیسه گیر داده بود پاشو ازت عکس پروفایل بگیرم . این جمله رو هر صد سال یکبار میگه . من اما اینقدر حالم خوش بود که نمی خواستم با عکس خرابش کنم .
دلم آشوبه . نوید یک سری روزهای عجیب و غریب داره میاد. دلم از همون شبها می خواد . که گیر داده بود پاشو عکس بگیرم ازت . که حال هر دومون خیلی خوب بود .
به روزای نزدیک خوش بینم . فکر کنم باز اون شبها تکرار شه . و ما دیوانه های خوبی هستیم . برای وقت گذروندن .
چرا پس 20 ام نمیاد ؟ البته کاش دیرتر بیاد :)) و کاش زودتر بیاد .
فضای قاراشمیشیه کلا :))
خدا نصیب گرگ بیابون نکنه :))