قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

هنوز توی خلوتم ، می پلکن نشونه هات

بسم الله

هر روز اگر میشد اینجوری پاشد ایده آل ترین زندگی دو  عالم را داشتم . شب از فرط خستگی بخوابم و صبح ؛ این کبوترها بیدارم کنند. بعد هم اولین چیزی که می بینم از این درختهای تابستانی اینجا باشد . با شکوفه های کاغذی نارنجی .

اول سفر ، در هم پیچیده بود . برای من که عادت به سفر با چمدان ندارم هرگونه سوتی دادن چیز طیبعی ای است ! اما بهرحال چیزی که مهم است این است که خواهد گذشت . مثل باقی چیزها !

هند زیباست . مثل تمام زیبایی های شرقی دیگر . و زیبایی مردمانش جزیی از این زیباییست .

و البته مثل همیشه ، ایرانیانی که برای پیدا کردن زندگی ای بهتر تمام جهان را زیر و رو می کنند ! :)

بسم الله

نفیسه گیر داده بود پاشو ازت عکس پروفایل بگیرم . این جمله رو هر صد سال یکبار میگه . من اما اینقدر حالم خوش بود که نمی خواستم با عکس خرابش کنم .

دلم آشوبه . نوید یک سری روزهای عجیب و غریب داره میاد.  دلم از همون شبها می خواد . که گیر داده بود پاشو عکس بگیرم ازت . که حال هر دومون خیلی خوب بود . 

به روزای نزدیک خوش بینم . فکر کنم باز اون شبها تکرار شه . و ما دیوانه های خوبی هستیم . برای وقت گذروندن .

چرا پس 20 ام نمیاد ؟ البته کاش دیرتر بیاد :)) و کاش زودتر بیاد . 

فضای قاراشمیشیه کلا :))

خدا نصیب گرگ بیابون نکنه :))