قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم

بسم الله

در زیارتنامه امام رضا یک جایی میگویند «قطعت البلاد رجا رحمتک» به امید رحمت تو از سرزمین خودم بریدم و قصد تو کردم. ما آدم ضایع‌ها وقتی میرسیم به ته خط یادمان می‌افتد امید کجاست. به سمت جلوه حق مطلق تو می‌آیم و توبه می‌کنم از ناامیدی. من خسته بالا بروم تو را دارم و پایین بروم تو را دارم. چه کسی جز  تو نگاه می‌کرد به من؟ چه حقی جز تو مرا به خدمت خودش می‌پذیرفت که کرور کرور نعمت بریزد در دامن من؟ من چه دارم برای تو؟ جز دلی که زرت زرت می‌شکند و پای خسته ای که تو به دنبال خودت می‌کشی اش و خیال می‌کند خودش می رود... چه دارم جز تو... چه دارم جز تو خوب؟ چه دارم جز تو نور؟ چه دارم جز تو کامل؟...

حتی همان دو کلاف ساده را ندارم برای خریدن یوسف حسنت. من فقط تورا دارم. حب تو را. نه بیشتر و نه کمتر.

تمام.


شب سفر اربعین ۹۸