قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

اگه هنوزم عاشق منی...

بسم الله

مرض مرضه دیگه. نمیخوام برگردم به دفتر خاطرات دوران راهنماییم که 20 ساله گیمو توش توصیف کردم. اونجایی که قرار بوده دانشجوی ادبیات یا نمایشنامه نویسی دانشگاه تهران باشم و قرار بوده کلی بنویسم. یا اونجاهایی که جدی داشتم تلاش میکردم برای هنرستان موسیقی...

دلم نمیخواد یاد اون روزا بیافتم...دلم میخواست آدم شجاعی بودم. خیلی بیشتر از این شجاع. اونقدر که بتونم با همه چی بجنگم و به آرزوم برسم...

حالا نرسیدم و به همه ی اون ارزو ها خیانت کردم...

اول سال 93 بوده فکر کنم . یه تصمیم جدی گرفتم که بنظر آسون می رسیده. اما این روزها هرچی دارم بهش نزدیک تر میشم ته دلم بیشتر خالی می شه. تصمیمی که مثل مرگه... 

من هنوز خستم

هنوز خوابم میاد

خیلی خوابم میاد...