بسم الله
تصدقت بروم !
یک عالم فیلم گرفته ام ازت و هر وقت دلتنگت می شوم نگاهشان می کنم . و وقتی نگاهشان میکنم که تو کنارم نیستی و این نبودنت باعث می شود در رفتارت دقیق تر شوم . شیطنت های هر روزت ، نام نام گفتن هایت و الو کردن های دلبرانه ات برایم مثل شکل یک کلمه عادی شده و من از این بیزارم .میدانی چرا خاله جان ؟ چون نمیخواهم رفتار کودکانه و دلبرانه ات حتی ثانیه ای برایم تکرار شود . میخواهم ثانیه به ثانیه بودن با تو را نفس بکشم . قو کشیدنت را حرف زدنت را . میخواهم در عین اینکه به تو خو کنم به تو عادت نکنم . تو برایم همیشه تازه باشی . حتی در اوج خستگی . که هستی هنوز. نمیدانی سرپایینی خانه را چطور میدوم که ببینم ماشین مامانت هست یا نه ! که تو هستی هنوز خانه ی ما یا نه .
عزیز ترینم !
تو روح مرده ام را دوباره زنده کردی. حسی در دلم گذاشتی که نمی دانم چیست اما معنای این حس ؛ همیشه و همیشه خواستن توست . در آغوش کشیدنت ؛ بوییدنت و بوسیدنت ... به قربان قد و بالایت که ظاهرا از من خیلی بلندتر است :))) همیشه مواظب خودت باش امیلی طلاییم :**