قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

که از خاک کمتریم

بسم الله

خیلی ها می گفتند فیلم چرتی است. خیلی ها هم گریبان چاک می دادند برایش . در حال حاضر هم هر چه به مخ همایونی فشار می آوردم نه اسم فیلم یادم می آید ، نه آنهایی که می گفتند چرت است نه آنهایی که می گفتند خوب است را . فقط یادم هست داستان فیلم ، داستان دخترکی بود که عاشق استادش بود و این استاد عاشق محیط زیست و انرژی های طبیعی. و دخترک ، وقتی استادش اخراج شد مریض طور دغدغه محیط زیست گرفت. دخترک میگفت : هر وقت یکی پیدا شد که قوه تخیلتو به کار بندازه ، اون موقع وقتیه که عاشق شدی.

این قسمت دوم داستان را خیلی خوب می فهمیدم و خیلی زیاد دختر را دوست داشتم. مریض وار پی بهبود شرابط بودن درد مشترکمان بود. من به دنیال جامعه عدالت وار و پر از حق . او به دنیال هدف خودش.

نمیدانم چرا یکدفعه ای آمد توی ذهنم داستان این فیلم ! و این دختر ! شاید باز هم داشتم فکر می کردم که اینطوری جان کندن ، رواست یا روا نیست... بالاخره هرکس جوانیش را پای یک چیزی می گذارد. این هم جوانی ما و پاش..