قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

آن شه موزون جهان، عاشق موزون طلبد ^_^

بسم الله

جایی در چشمان من نگاه کرده ای. شاید همان روزهایی که بی قرار با خواندن داستان عمرو گریه می کرده ام. جایی مرا دعوت کرده ای. این احتمال قوی تری است. که امروز بگویم آقا. آخر سینه ام تنگ است. بگذار بروم...

حالا که نگاهم کرده ای و دوستم داشته ای، بگذار خیال کنم تا ابد دوستم خواهی داشت. بگذار فکر کنم رسیدن مهم است نه ماندن. بگذار گرم شود دستان سردم در آغوش تو... همین.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد