قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

نزدیکتر

بسم الله

دردی می پیچد داخل کتف چپم که سالهاست دوست من است. وقتی برای کاری خم می شوم و دستم را می چرخانم. درد که جوانه می دواند و باید جیغ بزنم با خودم فکر می کنم یعنی درد تیر خوردن چقدر است؟ آن را می توانم تحمل کنم یا نه؟

من از درد چه می دانم؟ من از مرگ چه می دانم؟ چقدر درد نزدیک است، مرگ نزدیک است...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد