قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین
قاصدک بی‌خبر

قاصدک بی‌خبر

تقدیر من تعریف باده، بی‌سرزمین

من که طرفدار توام

بسم الله

سلام. 

من خیلی ناتوانم در برابر دنیای تو.

من تسلیم توام. دستهایم بالاست. کاش می آمدی پایین. روبرویم می نشستی و حرف میزدیم و چای میخوردیم. من چیزی از دنیای تو نمیدانم. صد هزارسال هم بگذرد نمی فهمم. من همان نقطه ام در دایره تو. تسلیم مرکزیت تو. مرا ببر سمت خودت. من راضیم به هر چیزی که تو بخواهی. سرم هم خم است. نوکرت همم هستم. چارقت را هم بده بدوزم.

تصدقت، چایی بریزم؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد